Dienstag, 27. April 2010

آزادی و رستگاری

آزادی و رستگاری
یکم : آزادیهای شخصی ومدنی : مانند مصونیت از توقیف خود سرانه, احترام مسکن , مصونیت مکاتبات ومخابرات از توقیف وبا زرسی,آزادی اختیار محل اقامت, آزادی ازدواج,آزادی تربیت فرزندان ومانندآنها.
چنانچه میدانیم : با وجود حکومت استبداد مذهبی درایران , آزادیهای فردی بی معنی است ودولت می تواند درهر زمان که بخواهد افراد را به زندان بیاندازد واموال آنان را بگیرد وازآمدورفتشان پیشگیری کند. وخانه های مردمان را بکاود . یعنی همه ی افراد جامعه مجرم هستند, مگراینکه بی گناهی شان در داد گاه به اثبات برسد.این عملکرد دوگانه نشانگرآن استکه حاکمان حتی به قانون خود اصل برائت ش37 پایبند نیستند . و مردم نیز مجبورند فرزندان خویش را ( دولتخواه) تربیت کنند وروح استقلال وآزادگی را در آنان بکشند . وآگاهی وشناخ
اهالی از دانش اجتماعی پیوسته تحریم می شود . چراکه ملی گرایی یامیهن پرستی یگانه عامل اتحاد ملی وزمینه ساز سرنگونی رژیم اشغالگر اسلامی درکلیت وتمامیت است. اگرچه مشروطیت وسکولاریسم وناسیو نالیسم سه ابزار کلیدی برای ساختن جامعه نوین وتوسعه یافته به شمار می روند .
دوم – حقوق اقتصادی ومالی افراد : مانند حقوق مالکیت, آزادی اختیار پیشه ومانند آنها.
این بدان مفهوم است که : درحکومت دموکراسی حق کارگران ومالک شدن را برای همه ی مردم به رسمیت می شناسند ودر انتخاب مشاغل به آزادی قائلند وحکام اجازه ندارند که هر زمان به بهانه هایی اموال مردم را مصادره کنند وبه تصرف خویش درآورند . وهر کسی حق دارد به جز کسب پدران خود , پیشه یی دیگر برگزیند . همانطور که می دانیم : با زیرپا گذاردن حقوق ملت توسط حکومت شبه فاشیستی آخوندی، اینان به خود اجازه می دهند تا توده مردم وشعار زنده باد ملت ایران راکه ریشه دراستقرارقوانین عرفی (تجدد) و( استقلال,آزادی,برابری ,برادری) انقلاب مشروطه 14 امرداد سال 1285 شمسی دارد .امت اسلامی بخوانند تابتوانند به نوعی مقصود طبقاتی خودرا
بهتر عملی سازند ودولت دراین راستا مجوز دارد تا برابری حقوقی رابه برابری بر طبق نظر خود تبدیل کند و با دستاویز دینی همانا تکیه بر موازین اسلامی،تبعیض حقوقی وفلسفی راروا بداند وفرودستی حقوق مدنی زن را درتمام سطوح وساختاراجتماعی اعمال کند . وبه بهانه های (سیاسی – مذهبی ) اموال مردمان را بگیرد وبه دخل وتصرف خود در بیاورد . برهمگان هویداست , که این رژیم بروی کاغذ شباهت به دموکراسی دارد امااین چنین نیست یعنی دولت جانشین ملت است . ودو قطبی شدن جامعه وافزایش ناامنی ,فقروفحشاء وبزه کاری وبیکاری وآسیب های ( روانی , اجتماعی , اقتصا دی) افراد همه وهمه نشانگرعدم عدالت اجتماعی وبرابر باعدل اسلامی یعنی حاکم وبنده است . وافراد جامعه پاک وبی گناه اند.این جبر قانون، بدورازتعادل تأمین ورفاه ( فردی واجتماعی ) است که مجرم می پروراند.ودرمبحث کنترل وبرنامه ریزی بودجه متغییر خط فقر بطور کامل ومشخص درکشورترسیم وتعریف نشده است. وآماروارقام ارائه شده واقعی وتحقیقی نیست .وهمچنین نیز برای فقرزدایی نتها تدبیری کارآمد اندیشیده نشد. بلکه به راستی حکومت مستکبران برمستضعفان است .
سوم :عبارت است از,آزادی عقیده،آزادی مذهب،آزادی هنرواد ب وفلسفه
آزادی عقیده – درنظام توتالیتر اسلامی ایران جزو مضر ترین سلا حهای ضد دولتی به شمار می رود و به شد ت محکوم می شود . که در این دور باطل بسیاری از دانش پژوهان وروشنفکران وبرخی روحانیون به سبب داشتن اندیشه پادی با اندیشه حاکمان ودفاع ازحقوق شهروندی وخواستارشدن حکومت غیر مذهبی به جرم های اخلالگران در امنیت ملی ,گروههای براندازرژیم,جاسوسی برای انیران و دشمنی با خدا و مفسد فی الارض و... الخ به تفکیک رأی به مجازات حبس واعدام محکوم شدند وبرخی دیگراز این منتقدان بوسیله نیروهای لمپن و فلانژیست حزب اللهی در جریانات قتلهای زنجیره ای (نظیرزمان ریاست جمهوری خاتمی) وترورهای درون وبرون پرونده شان بسته شد.اگرچه طبق اصل 23و38و39ق. اساسی جمهوری اسلامی هتک حرمت وحیثیت وتفتیش عقایدوشکنجه به منظور اقرار گرفتن ممنوع است وهیچکس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض ومواخذه قرار داد ولی از طرف مجریان این قانون همواره شکسته می شود ورکن اصلی بازجویی وزارت اطلاعات است که نمونه بارزآن کشتار زندانیا
سیاسی سال 1367 خورشیدی درزمان نخست وزیری میرحسین موسوی وریاست جمهوری خامنه ای را متذکرشد .
آزادی مذهب : طبق اصل 12و13 قانون اساسی حکومت اسلامی. دین رسمی ایران ،اسلام ومذهب شیعه اثنی عشری است وایرانیان زرتشتی,کلیمی,مسیحی تنها اقلیتهای مذهبی شناخته می شوند که طبق آیین خود عمل کنند .درصورتیکه پیش ازانقلاب ( مطابق بامتمم اصل 18و21) قانون اساسی همه ی مذاهب دارای حقوقی متساویند ودر ایران ازآزادی عقیده ومذهب طبق قانون برخورداربودند.اگرچه برابربا اصل یکم قانون اساسی پیش ازانقلاب ،مذهب رسمی ایران اسلام وطریقه ی حقه ی جعفری اثنی عشریه است باید پادشاه ایران دارا ومروج این مذهب باشد.اما شاهنشاه آریامهر خود راپیرومنش کوروش بزرگ میدانست ومیکوشید تا رسمیت مذهبی به کناررود ومدرنیته دموکراتیک به سبک غربی پایدار گردد. که گواه این مطلب را می توان تصویب لایحه ی انجمنهای ایالتی وولایتی در 16 مهرماه 1341 وعدم تمکین دکان داران دینی رادرواقعه ی 15 خرداد 1342 ، تا بازگشت ارتجاع مذهبی وبرپایی حکومت اسلام گرایان و تصویب اصل دوم و پنجم قانون اساسی، وچگونگی تکرار ذبح اسلامی (عرف گرایی) درتوطئه شوم ،ب
اصطلاح برخی ازمحافل خبری وگروههای سیاسی انقلاب دزدیده شده از12 بهمن 1357 تا 12 فروردین 1358 را یاد آورشد. که همچنان تداوم دارد. براین پایه همگان شاهد هستیم : دولت با تقویت یک مذهب خاص برتری دینی رابر دیگر مذاهب مسلط می نماید وقدرت روحانیون را به استخدام خود در می آورد .با این سازش مذاهب دیگر به شد ت سرکوب می شوند.ودیگر پیروان مذاهب وفلسفه خاص از جمله بابیت که خارج از قانون اساسی است کافر شناخته می شوند وحتی حقوق شهروندیشان را نیز پایمال می کنند.دراین چارچوب روحانیون می کوشند تا خرد باخته گی راپدید آورند وچشم حقیقت بین رانابینا سازند وپی درپی تأکید برسه مقوله برای فن نیاندیشیدن دارند (1- قهر2- تقدس3- حقیقت) البته هیچ دینی مستثنی ازآن نیست.واپسگرایی همان تابوئیکه قادر است به جای قدرت سیاسی جلوس کند ویکی ازخطرناکترین مظاهربی عدالتی، ضد مدرنیست و مدرنیته ارتجاعی است. که تاریخ بزرگترین گواه آن می باشد.وبا تئوری هدف وسیله راتوجیه می کند تا جایی پیش می روند که کثرت گرایی (آزادی عقیده ومذهب) راقربانی می کنند.آنگاه بنیاد گرایی سایه می افکند ودین افیون توده ها معرفی می شود وتئونومی سیاست می گردد و وکیل مدافع شیطان کلام
خدارا تلاوت وبلبله برپا می کند وقهر ایشان امری مشروع وخرافات وترس فرهنگ می شود وفریاد دادخواهی مردم ستمدیده درنطفه خفه می شود وهرگزندای آزادی ازپیشگاه خادمان خلق وخدا به گوش نمی رسد. وتئولوژی رنگ می بازد.درحالیکه دانش الهیات اساسآ خود سمبول هارمونی ودادگستری ومهرورزی متا فیزیکی است وبه بیانی ساده تررام شدن وهوشمندی وپارسا منشی که به تنفرازاندیشه اهریمنی می انجامد. نه وسیله ای برای استحمارواستعمارواستثمارثروت ملل است که ریشه درخردگرایی وپاک سرشتی وچگونه زیستن را آموختن،برای جاودانگی روان آدمی را دارد. وتضمینی برای پایبندی به حقوق بشراست وهمه ی آدمیان رامقدس وآزادوبرابردر پیشگاه اهورامزدا می پندارد واز میان آدمیان خدمتگزارترین آنها به مردم ارجمندتراست وپروردگاربی همتا حقیقتی ایست که آدمی رابرتری درسرشت وخرد واراده آزاد بخشید.وبنده دانشگاه مکان وزمان خویش ساخت تا پروازکند وبه روان آفرینش بپیوندد وهستی رابر پایه ی آفرینش, آمیزش ,ستیزش بنا نهاد و وحدت درعین کثرت موجودات را,امکان داد وسوشیانت را فرستا د تا دادگستری بیا موزد واو پاد اندیشی آدمی را،همان ( بد ونیک)پندار را به خدمت اهورامزدا درآورد
واهریمن(مرگ ودرد) را براند وامید زندگی وشادی رادرگفتاروکردارش به رسایی بسپارد ,اما تاریخ ما را ازرسیدن به روز رستاخیزوآمدن دادگربازداشت وپردیس، آرامگاه آشتی ودوستی افسانه شد، چراکه ما به دوزخ خوی گرفتیم وچشم وچراغ خویشتن رافروبستیم وبه خودآگاهی وخداشناسی نیاندیشیدیم ودرپی شناخت جزء وکل،ورابطه علت ومعلول ازمبداء هستی گمراه گشتیم وبرخود وبردیگران مهرنورزدیم وازدرد ومرگ هم نوع لذ ت بردیم ودرنهایت خدا راکشتیم. وهرگزما به درک رهایش وباورچشم براه بودن نرسیدیم . روشنگراست،با داستان زدنی آشنا ازمولوی (هرکسی کودورماندازاصل خویش بازجوید روزگاروصل خویش) و ما درنیافتیم خدا محوری درشناخت وبینش ماست .واین تاریکی ها هستند که به روشنایی ها مفهوم ارج وفروشکوه می بخشند ,همانند قلم فرسایی سیاه نویسنده بروی برگی سپید وتراوشات ذهنی اش، که برداشتی ساده ازهرچیزی درجای خودش است . وما پست وفرومایه به دنیا نیآمدیم ، روزگارما را آزمند وزمین گیر،خاک کرد.تا حقیقت را نسبی انگاریم و با تصورات ناقص وتعابیرعمدی حقیقت راکتمان کنیم وغیرواقعی جلوه دهیم . اماهرگزثروت نمیتواند حقیقت را صوری قلمداد کند.گرچه
درجنگ برتری علم وثروت گوی سبقت راهمیشه می رباید. لیکن اندیشه وزمان نسبی است ومی توان ازمکان نیزگذرکرد, چراکه انسان با گذ شت زمان پیروفرسوده می شود. وپیروهردگرگونی دوباره اندیشه نو، آغازی تازه وزمینی با طراوت پای می گیرد.وعلم تابعی ازرابطه شک وتجربه است. و جهان مادی وبه تعبیری جهان مجازی گذرگاهی برای سفری دردوردست وپلی بسوی ماوراء است. که به روشنی درابیاتی ازغزلیات حافظ ااین مسأله نقش بسته است ، بهره می گیریم : حجاب چهره جان می شود غبار تنم ، خوشا دمی که ازاین پرده برفکنم. ودرجای دگرمی گوید: من ملک بودم وفردوس برین جایم بود ، آدم آورد در دیر خرآبادم.
به درستی که آزادی نیز پیرو پیوند میان، قهروترس است . وتنش میان حکومت الهی و خدا گرایی (ایمان) وجامعه توحیدی با نفی حاکمیت، خدادراجتماع وانسان گرایی (اراده) وجامعه اشتراکی، تنها یک گزینه برای دادستانی دارند.چون هردوتفکر صاحبان حقوق درجامعه مدنی هستند.باشرکت داشتن درحکومت ودولتی غیرمذهبی وخردگرا (سکولار) مبتنی براحترام به حقوق ( فردی ، اجتماعی) بشرمیتوانند به جامعه آرمانی (دموکراسی) دستیابند. وآزادیخواهی نقطه ی تعادل بین آنارشیسم وحاکمی
استبدادی ، و دیکتاتوری به حکم حکومت قانون است.و انسان آزاد به کسی گفته می شود که: ازاو قدرت اندیشیدن وتصمیم گرفتن سلب نشده است وگرنه مرده است. اگرچه ، شمارمردگان متحرک بسیاراند که با روزمرگی ،درجهان بردگی ارتزاق می کنند .وهرگز ایرانی نیستند وازآزادگی بویی نبرده اندوحاضرند شرف ملی شان را به معرض فروش بگذارند . که تاریخ ایران مبین این اداست.با بازنگری اعلامیه ی حقوق بشر وکنوانسیونهای تصویبی درمی یابیم.رفتار برخی ازدولتها درتناقض ومخالف با آزادی وحقوق انسانی است . تا جاییکه این حقوق را امری ذهنی می دانند. وتبعیضا ت انسانی را روا وانسانیت راقربانی باج گیریها ومنفعت طلبی اقتصادی وسیاسی می کنند.اینجاست که فحواء گریزازآزادی دراینگونه کشورهاجان می گیرد.
آزادی هنروادب وفلسفه – هنروفلسفه وادبیات پارسی میراث فرهنگی وشناسنامه بین المللی ماست که امروزه درقالب فرهنگ اسلامی محصور شده وبرای برون رفت ازآن دیوار افراد جامعه سیاست می شوند.حتی تاریخ ومیتولژی ایران دستخوش دستبرد وتحریفات تازیان قرار گرفته است.این کینه توزی باآیین مهرورزی وآخشیج ایرانی تا حدی استکه آنان خواهان از میا
بردن پرچم وزبان وآداب ورسوم وتقویم وآثارکهن وجشن های باستانی ومظاهرتمدن ایرانیان هستند.البته با بازنگری به تاریخ ایران باستان ومعاصردردورانهای پس ازاشغال بوسیله دشمنان هرگزروح آزادی خواهی درسرشت ایرانیان مغلوب وتسلیم نشد.به سبب وارستگی اندیشه وبالندگی وپویایی فرهنگی که ریشه درخون آریایی وسرزمین ایران دارد, پاینده ماند.واستقلال کشورمان راباز یافتند وبانی پان ایرانیسم وتمامیت ارضی کنونی شدند. اگرچه هنوزمیهن مان در اسارت پان اسلامیستهاست اما این اراده ملی برای رسیدن به آزادیخواهی رو به خاموشی نمی گراید تا به سر منزل مقصود برسد.گرچه در راه رهایی تن مان دربند خاک می شود ,اندیشه نجات ایران فروغی جاودان است و نوروزی خجسته درپیش است تا زنجیرهای اسارت وتحقیر ملی گسسته شوند.وبه سروده ای ازسعدی که هرگزازیادها نمی رود (ازاسپ افتاده ایم اما ازاصل نیفتاده ایم) وتا آخوندیسم وپیشروان تفکردخالت دین درسیاست بطورکامل درایران بایکوت نشوند .میهنمان آزاد نشود.
آزادیهای گونه دوم - آزادیهایست که وسیله ی مقاومت مردم در برابر تجاوز دولت است.با تضمین این آزادیها دولت نمی تواند به حقوق افراد تعدی کند ودرصورت تجاوز مردم ب
استفاده ازاین حقوق به مقاومت برمی خیزند. 1-آزادی مطبوعات وبیان 2- آزادی انتشار کتاب 3- آزادی تشکیل حزب وجمعیت 4 - آزادی سندیکاها واتحادیها صنفی 5 – آزادی تظاهرات . نخست آزادی مطبوعات وبیان – منظورازمطبوعات ،هرگونه ورقه ونشریه ،اعم از روزنامه به معنای رایج یا اعلامیه وبیانیه وامثال آنها ست.ویکی از آزادیهای مهم درحکومت های دموکراسی است ودر حقیقت مادر بسیاری ازآزادیهای دیگر است. بیهوده نیست که مطبوعات رارکن چهارم مشروطیت نامیده اند وگفته اند که مطبوعات اگرنتوانند از بدی پیشگیری کنند،دست کم از بدی،خبرمی دهند ودرامر دادرسی همه جا حضور دارند.همه چیزرامی دانند ومی بینند وداوری نهایی رابه عموم مردم محول می کنند. آزادی مطبوعات یکی از ارکان مهم آزادیهای عمومی است.با داشتن این حق مردم می توانند نارضایتی های خودرااز حکومت بنویسند وتجاوزهای دولت رابشمارند،عیوب دستگاههای دولتی را فاش سازند وحتی از قوه قضاییه انتقاد کنند. زیرا ممکن است نمایندگان قانونی را بگذرانند که مورد تصویب ملت نیست.دراین حال مردم باید حق داشته باشند,نارضایی خویشتن رابنویسند ومنتشرکنند.درغیراینصورت منتخبین مردم چگونه دریابند که
کارهای آنان مورد علاقه وپشتیبانی مردم است یا نیست .اما با سیطره حکومت اشغالگران دینی در ایران این آرمان مطبوعات وکلیه وسایل ارتباط جمعی از قبیل روزنامه، رادیو، تلویزیون،به دلیل وابستگی که به دولت دارند.ناشر افکار زمامداران هستند وبه جای اینکه نماینده اندیشه های مردمان باشند.با دامن زدن به بحرانهای سیاسی واقتصادی وهتاکی سیاسی درمیان ملل دیگر دشمن تراشی می کنندوهمواره سعی در انحراف و تشویش روانی افکار عمومی دارند.و به جای هدایت فکر مردم ذوق آنان راتباه می کنند.وعقل ایشان رابا خیالات واهی ورؤیای ناکجا آباد نظیر(جامعه آرمانی ومدینه فاضله) به خواب فرو میبرند.وهمچنین با تخریب اندیشه وهجویات وترویج خرافات ,علم ومعرفت رادرمردم ساده دل می کشند که این نه تنها دور شدن ازهدف مطبوعات است بلکه ضدیت با دموکراسی است یعنی هرگاه وجدان آگاه وبیدارملت به خاموشی گرایید ازآن پس مرگ حکومت دموکراسی فرارسیده است.قابل ذکراست: ایران امروزمابه سان زندان، بزرگی است که نه تنها اصحاب مطبوعات درآن گرفتار آمده اند بلکه همه ی آزاد اندیشان درآن مصلوب شده اند.وهمواره مسؤلین امر با پاک کردن صورت مسأله ازهرگونه پاسخگویی به بهانه های گوناگون طفره می
روند. و با سوءاستفاده ازرسانه هایی به نام های آزاد و مردمی، ومطرح کردن(مصاحبه وهمه پرسی ظاهری وبحث های آزاد,...) اقدام به شناسایی مخالفان ومحل اختفای گروههای سیاسی براندازمی کنند.و برای حفظ واستقرارحکومت اوباش سالار، به واسطه ی هزینه کردن سرمایه ملی گره گشایی می کنند و رسانه های بیرون ازکشوررا تبدیل به ابزاری برای ذایل کردن عقل انسان و بلند گوی تبلیغاتی وسیاسی، گروهی تحمیلی یا فردی با نفوذ می کنند. یعنی نالایق را شایسته وقاتلین رامظلوم و وطن فروش رامیهن پرست وخائنین راخدمتگزارونمایندگان مردم می شناسا نند. همه ی این مقدمات بدان جهت است که درعزم ملت برای رسیدن به آزادی خلل وارد سازند ، البته با تبانی ابرروشنفکران خائن وفاحشه های سیاسی وقلم به مزدان ودین فروشان وآنانی که دست شان به خون ملت آلوده است.آری به راستی اینان طلایه داران و پروژه سازان و پیام آوران لشکر تاریکی اند. که با کسب اجازت ازشیاطین سرخ وسیاه ودیگراعادی که 31 سال پیش با حربه ی سیاسی کمربند سبز1979 گواد لوپ ( جیمی کارتر، والری ژیسکاردیستن، هلموت اشمیت صدراعظم آلمان ،جیمزکالاهان نخست وزیرانگلستان وطراح این هدف قهقرایی برژنسکی وزیرامورخارجه امریکا)
آتشی برافروختن که اززبانه هایش نسلی بسوخت و داراییهایش اازکف برفت و نخبگانش آواره وبرده کاپیتالیسم شدند.وهنوزهم چشم طمع به ثروت ملی ایرانیان دوخته اند. برایشان پا اندازی می کنند.
دوم - آزادی انتشارکتاب
گاهی اوقات دربخش آزادی مطبوعا ت یاد می کنند،اما برای بحث دقیق ترآزادی مطبوعات رابا دوعنوان ،آزادی روزنامه وآزادی انتشار کتاب می آورند.در قسمت اول بیشتر نگرش انتقادی به آزادی انتشار مطالبی سیاسی از قبیل ( ناسیونالیسم ,لیبرالیسم ,سوسیالیسم,...) وآزادی نشر اخبار است – درحالیکه درقسمت دوم ژررف نگریی مطالب علمی وپژوهشی است وچون برخی ازاین گونه نوشتارها به مزاج حکومت شبه فاشیستی ومافیایی اسلامی خوشایند نیست و سبب رشد وآگاهی همگانی می شودوتوقعات ومطالبات ملت رادر قبال دولت افزایش می دهد.بر این پایه کتابها سانسوروتحریف می شوند ودرپاره ای اوقات هرگزبه چا پ نمی رسند وانتشارکتاب همواره دراین نظام مبتنی برکهنه پرستی ومرده پرستی به قیمت
جان نویسنده وحتی هستی خانواده ی اوتمام می شود. زیرا زمامداران ، خواهان اختناق افکارومحدودیت دردانش سیاسی هستند وبدین ترتیب ازسیاست های شورای انقلاب فرهنگی اسلامی درامورمربوط به آموزش وپرورش برای جزم اندیشی ومغزشویی ریشه ای و رواج تعصبات مذهبی ازمقطع دانش آموزی تا دانشجویی جهت ماندگاری این حکومت خودکامه بهره می برند.
سوم – آزادی جمعیتها واحزاب
ازآنجاییکه درحکومت دموکراسی،آزادی تشکیل حزب وجمعیت ازنظرانتخاب زمامداران دردرجه اول اهمیت است این حق ازنظارت ملت برقدرت دولت نیزحايز اهمیت است. با آزاد بودن تشکیل حزب وجمعیت مردم می توانند تاحدی با قدرت دولت مقابله کنند. به عبارت دیگرمطبوعات رویارویی معنوی وآزادی جمعیتها پایداری فیزیکی با قدرت سیاسی است . برقراری وثبوت آزادی احزاب وجمعیتها دردیکتاتوری آخوندیسم جای ندارد واحزاب موجود یعنی اصولگراواصلاح طلب از بطن نظام بیرون آمده اند. وازاندام حکومت اهریمنی
هستند. ودرنتیجه آنان نمایندگان راستین مردمان نیستند. واگرگوشت تن همدیگررابخورند استخوانشان را دور نمی ریزند . زهی خیال باطل استکه ازجمهوری اسلامی یک کلمه کم وبیش پای پیش گذارند.زیرا احزاب وجمعیتها باید نمایندگان واقعی مطابق باخواست اهالی باشند. یعنی دولت قاضی خوب وبد احزاب نیست ودرغیراینصورت بااصول دموکراسی ناسازگار است.وهمچنین احزاب موظف اند به منفعت مالی ومصلحت معنوی افراد بیاندیشند وازحقوق آنان دفاع کنند که معمولأ منافع کشوریا طبقه اجتماعی به خصوصی رادرنظردارند ودارای مرامنامه وروش خاص پایبندی به پاره ای اصول هستند و منطق خاصی رادنبال وتبلیغ می کنند وبه دوگونه مرسوم اند .(میانه رو- تندرو) و بعضی جمعیتها ممکن است صرفأ تابع مصالح معنوی باشند ومنفعت مادی اشخاص را دردرجه دوم اهمیت بدانند . که نظایراینگونه جمعیتها ازسوی رژیم پیوسته درمعرض تهدید وتعقیب وارعا ب قراردارند . زیرا حاکمان دموکراسی را ازنقطه نظراسلامی توجیه می کنند وحقوق بشر همان چیزی است که برابربا حقوق بشراسلامی ( 5 \ آگوست \ 1990 قاهره ) که مشتمل
برمقدمه و 25 ماده است ودرغیراینصورت منافی اخلاقیات و مباین با حفظ بیضه ی اسلام به زبان شرعی که از امور(حسبیه) است.
چهارم – آزادی تشکیل اتحادیه های صنفی
لازمه ی آزادی مشاغل اینست که افراد به دلخواه ، کسب وکار خود را انتخا ب وچون پیشه ها گوناگون هستند.باید اتحادیه ها یی داشته باشند. که ازمنافع صنوف حمایت کنند. دراتحادیه ها معمولأمنفعت مادی اعضا رادرنظرمی گیرند. واعضای اتحادیه اشخاص محدود معینی هستند، که به منظورحفظ وپشتیبانی حقوقی افراد سند یکا، درحرفه ای اشتراک منفعت دارند. اما با توجه به رویه ی اقتصاد اسلامی – همان اصل 44 قانون اساسی ، سیاست دخالت آشکار و مستقیم دولت دراموراقتصادی، که باعث ازمیان رفتن صنایع داخلی و بازاررقابت کامل شده وافزایش روزافزون بیکاری وبیکاری پنهان ودیگرمعضلات اقتصادی ... الخ وهمچنین انحصارطلبی دولتمردان وسوداگری آنان درمدیریت کلان وخرد اقتصادی، سبب بوجودآمدن مافیای فساد اقتصادی درسطوح بالا نظیر(رانت خواری،اختلاس،رشوه خواری،پولشویی ...) ومسایلی چند ازاین دست، استقلال حقوقی
سندیکای کارگران واصنا ف رابه مرزاضمحلال کشانده اند. زیرااتحادیه ها نمی توانندآن طوریکه درحکومت دموکراسی تعریف شده ازحقوق خود دفاع کنند.واگر زبان به اعتراض بگشایند. دچا رمخاطرات امنیتی می شوند،تاجاییکه رؤسای آنان به اتهامات هرج ومرج طلب واغتشا شگرزندانی ومحکوم شده اند.وخانوادهای آنان درفقروفلاکت بدون همیاری از سندیکای کارگران به سرمی برند .
پنجم – آزادی تظاهرات
تظاهرات، همایش علنی وعملی از قدرت احزاب وجمعیتها واتحادیه ها درجهت پشتیبانی وحمایت یااعتراض، اعتصاب ونهایتآ پیکاربا سیاستهای دولت است. با توجه به اینکه دولتها برای اجرای نیا ت خود از نیروی (پلیس،سلاح، قوای نظامی و.... ) برخوردارند.دربرابرآن مردم نیز باید قدرتی داشته باشند تا درصورت لزوم مخالفت خویشتن راابرازکنند.البته درتمام نظامات دموکراسی دولتها ضامن امنیت وخدمتگزارملت ها هستند.وبه این حقوق احترام می گذارند.اما دررژیم مستبد کنونی ایران نیروی انتظامی اهرم فشارعلیه مردم است واقشارجامعه
ازجمله دانشجویان،کارگران،آموزگاران،کارمندان و... الخ قربانیان این سیاست شوم اند.
رمزآزادی -
اگرچه جنبش آزادیخواهی ملی ومیهنی ایران بر پایه ی اهداف حقوق مد نی ورسیدن به استقلال ملی شکل گرفته ومحورمبارزاتی آن نا فرمانی های مدنی است ، باسه مکانیسم راه بردی: 1- پرهیزازخشونت 2- نفی کشتن 3- تنش میان عدالت وبیعدالتی کاربردی است ، نیازمند صلح وآشتی وائتلاف ملی میان احزاب واحاطه برگفتار وکردار بدورازقهراندیشه است .وهمچنین رهبریتی د موکراتیک برخاسته ازدرون توده ها ی مردم برای نیل همبستگی وانسجام ملی،همانا براندازی وبرکناری کامل حکومت اسلامی وجایگزینی حکومتی مردم سالاربرخوردارازهسته مرکزی، دموکراسی وسکولاریزم تا به مراحل پیکارعلنی واعاده حیثیت ملی بیآنجامد. بایدهرچه سریعتر تشکل یابد واز تجزیه ایران براثربحرانها ی سیاسی وپیشآمد دوباره ی جنگ خانمانسوزممانعت به عمل آید.وبا یاری جستن ازراد یکالیسم سرنوشت کشوررا باید ملت ایران تعیین کنند .
چوایران نباشد تن من مباد بدین بوم برزنده یک تن مباد
Cyrus Ariamehr 23.04.2010
پاینده ایران

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen